نازنین فاطمهنازنین فاطمه، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

فرشته ای از بهشت

جای پای تو روی گونه های پدرت

هشتم بهمن ماه بود. شب  هنگام موقع خواب طبق عادتی که پیدا کرده بودم  از پدرت خواستم  از این ویژگی منحصر به فردش یعنی  قدرت بالای شنواییش استفاده کند و مرا از سلامت تو مطمئن کند. پدرت استعداد بالایی در شنیدن صداهای فرکانس پایین دارد و از ماه های قبل که تو بسیار بسیار کوچک بودی  سرش را روی شکم من می گذاشت تا صدای زیبای قلب تو را بشنود. آن شب هم من از او خواستم همین کار را بکند. پدرت هم با اشتیاق فراوان قبول کرد و سرش را روی شکم من گذاشت. هنوز چند ثانیه نگذشته بود که من احساس کردم چیزی  از درون شکمم بیرون آمد. همان لحظه پدرت با تعجب به من نگاه کرد و هر دو به هم خیره شدیم و فهمیدیم که تو شیطنت هایت را شروع کرده...
12 بهمن 1391

برای دختر نازنینم نازنین فاطمه عزیز

  اصلاً فکر نمی کردم تا این اندازه حرف گوش کن باشی همانطور که در پست قبلی نوشته بودم تصمیم گرفتیم برای تعیین جنسیتت زودتر از موعد و به اختیار خودمان البته با اجازه پزشک بار دیگر برویم سونوگرافی(٢٥ دی ماه) همان سونوگرافی نرگس را انتخاب کردیم. خانم دکتر افسانه واسعی ( چون بسیار مهربان است و انرژی مثبت می دهد.) باز هم مثل دفعه قبل پدرت زودتر رفت تا وقت بگیرد حدود ساعت هفت صبح من در حال خواندن نماز بودم که موبایلم زنگ زد . پدرت بود که گفت خانم دکتر تازه آمده و گفته می توانیم اولین نفر باشیم. من زود حاضر شدم . دقایقی بعد پدرت رسید و به همراه مادربزرگ رفتیم. با وجود شلوغی اما به خاطر زحمات پدرت اولین نفر رفتیم داخل. حس خوبی از...
7 بهمن 1391

شروع اولین خرید برای تو

  سه شنبه هفته قبل بود که به همراه مادربزرگ برای قیمت کردن یک سری وسایلت به پاساژ جمهوری رفتیم. چند مدل کالسکه و کریر هم دیدیم . پدرت رفته بود نمایشگاه دکوراسیون منزل تا با مدلهای جدید تزئینات داخلی برای اتاقت آشنا شود. قرار بود بعد بیاید پیش ما اما چون دیر شد قرار شد عصری با هم برویم سمت خیابان بهار تا مدل های آنجا را هم ببینیم. همینطور که من و مادربزرگ در حال دیدن وسایل بودیم یک دفعه از یک کاپشن با رنگ آبی خوشمان آمد و آن را برایت خریدیم. عصری هم کمی در خیابان بهار چرخیدیم . کلی نسبت به خرید وسایلت دید پیدا کردیم و قرار شد روز پنجشنبه با پدرت برای دیدن وسایل چوبی به نمایندگی آپادانا در خیابان حافظ برویم و قبلش هم سری به پاس...
7 بهمن 1391